منه باشعور🫣
باید بیشینم جدی جدی درس بخونم... و نمیدونم چرا نمیخونم...؟
میدونم شب امتحان به غلط کردن میوفتم ولی نمیدونم چرا جذب نمیکنه کتاب منو...
البته کتاب خیلی ها رو جذب نمیکنه..😅
شاید چون دروس عین همه هر درسی تو اون یکی سرک کشیده...
معرفتی که مکاتب و انسان وفلسفه دبیرستان توش هستن الا خود مبحث درس معرفت شناسی...
همه درس ها همینن...مباحث توش امار داره و فیزیولوژی ومکاتب...
تنها درسی که خودشه یکی همین اماره یکی هم فیزیولوژی که بقیه رو تو متن کتاب راه نداده...
دیشب طی بحث های بسیار هوشمندانه تو گروه سه نفرمون... از بحث ازدواج دهه هشتادی ها و ملاک ازدواج رسیدیم به بیشعوری... که مهدی میگفت همه امون یه ژن بیشعور داریم باید قبول کنیم🤣
گفتم:
«منکه در بیشعوری خودم شک ندارم و چون اینو میدونم پس باشعورم
#صقراط»
کلی خندیدن گفتم حالا جدی نگیرین اگه این جمله من تو کتاب فلسفه ایندگان به اسم فیلسوف صحرا ثبت نشد ...
نمیدونم چرا ولی امروز بعد شیطانی نفس بیدار شده ... امیدوارم زیاد اتیش نسوزونه... والبته هنوز خوابممیاد... کاش اداره ها رو یه هفته تعطیل میکردن تا یه دل سیر بخوابم فقط... از موقه ای که این گروه ها رو زدیم و با بچه های دانشگاه اشنا شدم ساعت خوابمبهم ریخته و کم خوابیم زیاد.