نفرت های مسخره و منطقی
از زنگ زدن متنفرم.... اینکه یکی هم هی یهم زنگ بزنه هم متنفرم...
قبلا اینجوری نبود .... ادما وقتی از یه سری چیزا متنفرن مطمئنا یه جایی یه چیزی باعث این حس شده...منم شبایی بوده که گوشی مو به زمین میزدم وباگریه میگفتم زنگ نزن ولم کن دست از سرم بردار .... گاهی یه ادمی که فک میکنی ادم درست زندگیته تهش میشه یه روانی یه ادم نفرت انگیز یه کسی که میگه دوست داره ولی ذره ذره روح تو رو میکشه...
من چند سالی میشه که متنفرم از اینکه زنگ بزنم به کسی... اینکه یه نفر هی بی دلیل پشت هم زنگ بزنه بهم...
ولی مامان هنوز نمیتونه بفهمه نمیتونه درکم کنه با اینکه بارها بهش گفتم مامان نگو شماره فلانی بگیر بهش زنگ بزن ...من حوصله ندارم رو مخمه.... مامانا رو که میشناسین همیشه دنبال اینن گوشی بردارن و به عالم ادم زنگ بزنن....
من همین الانش هم صبح تا ظهر حالم بد میشه بس که تلفن دفتر زنگ میخوره و ادما رو مخم رژه میرن...
وقتی میرسم خونه انگار از جنگ اومدم حالم بده... نیاز دارم کسی نیاد طرفم...کاش مامان بدونه و بفهمه وقتی در جواب اینکه به فلانی زنگ بزن میگم خودت زنگ بزن بهش ...اخم و تخم نکنه... کاش بفهمه من سه سال با یه روانی سر وکله زدم و واقعا از یه سری چیزا متنفرم... کاش بفهمه