شدم دلقکی که هی لبخند ‌میکشه ... 

هی با هر سازی که میزنن میرقصه...

هی رول شادی رو بازی میکنه...

اما

نمیزارن...

 لعنتی انگار شادی الکی هم حرومه ...

شاید باید برم...

نباشم...

شاید...

دست از شکستن من بردارن...

یعنی بمیرم؟