شاید باید نفس کشید...

شاید باید نفس کشید...

حس که من دارم....

روز لبخند

Nafas sahra · 07:27 1402/10/27

یه خودکار بردار روی دستت  یه استیکر لبخند بکش ...

سعی کن امروز بخندی و لبخند بزنی .... 

بد اخلاقی نکنی..‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اخمات نره تو هم....

هی به خودت یاد اوری کن قراره ادم خوبی باشم امروز...

امروز  مهربونی در پیش میگیرم...

صبح امروز قرار با خوبی شروع شه...

امروزت رو بزار روز مهربونی...

روز لبخند...   ‌

؟لحظه؟

Nafas sahra · 22:19 1402/10/21


این طبیعیه که من حوصله هیچی رو ندارم؟
اینکه دلم نمیخواد صدای کسی رو بشنوم؟
اینکه دلم به حال زندگی کسی نمیسوره؟
اینکه جدیدا هندزفری میزنم و سعی میکنم زیاد با کسی حرف نزنم؟
اینکه غیر چند نفر انگشت شمار بقیه برام مهم نیستن؟
اینکه یه جوری ادما رو خط زدم که از خودم واهمه دارم؟
اینکه مودی شدم و خوب و بد حالم معلوم نیس؟
اینکه صفر و صد شدم؟ یا خوب خوبم یا بد بد؟
 
نمیدونم چکار میکنم؟
انگار فقط دارم بیهوده فقط روز ها رو طی میکنم...
انگار واقعا دارم با جمله ی خودم که میگفتم «زندگی میکنم که بمیرم» دارم زندگی میکنم... روند زندگیم شده این؟..
 
حالم خوبه ها بد نیستم... قشنگ زندگی میکنم... ولی انگار بی هدفم... بی حوصله.... سرد.... خنثی... گاهی هم  میشم رنگی ...ریتم شاد میزنم....
گاهی هم میزنم تو در دیونگی...
کلا شدم زندگی در لحظه... 
 
 
 
 

noخر

Nafas sahra · 21:36 1402/10/21

اگه.خر.رو.بیاری.تو.قصر..!

 

اون.خر.پادشاه.نمیشه؟!
فقط قصره که تبدیل به‌ تویله میشه 

 

 

مواظب باش تو زندگیت کیارو میاری داخل مشتی خان

دوست داشتن این شکلی...

Nafas sahra · 15:56 1402/10/09

میدونی چی قشنگه؟

اینکه تو درد میکشی  ولی یکی باشه که جات گریه کنه....

کسی انقدر دوست داشته باشه وبفهمتت که قبل تو  درد بکشه و گریه کنه‌...

این خیلی قشنگه...

 

 

اصن تو بگی اون هی بغض کنه... هی بغضشو قورت بده...

اصن اون به وسعت درد هات بغلت کنه ...

اگه قرار بر رفتن باشه..‌‌ 

باید اول من بمیرم...

من بشم پیش مرگ مامان بابا... خواهرا و داداشا... و بچه هاشون...

امیدوارم  و خواهش میکنم اول  خدا منو ببره...

میدونه دلشو ندارم... من همه چی تحمل کردم و میکنم الا این نبودنه....

کاش همه باشن و بمونن حتی به شرط نبودن من