شاید باید نفس کشید...

شاید باید نفس کشید...

حس که من دارم....

عزا گرفتم

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/28 20:53 ·

عزا گرفتم....

خودمو بغل کردم و یه گوشه کز کردم...

گذشته باز اومده دورم هی میچرخه...

بغض خونه زده وسط گلوم... ساکت شده...

دارم عزا میگیرم... برای من گذشته...

برا دردش

برا غمش

برا خودش

برا همش....

 

باید انتقام بگیرم...

من ول نمیکنم...

بخشنده نیستم....

مردن هم کمشه.... 

اون باید یه  بیچاره فلک زده  بشه...

یکی که همه ادما بندازنش دور...

یه مرده در درون من

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/28 20:47 ·

وسط هیاهو وا مانده ایم...

شاید هم که تنها مانده ایم...

کسی فریاد میزند در ما و ما لال مانده ایم...

گوش های قلب زخم شده و ما هنوز لال مانده ایم...

 کسی گریه میکند در ما و ما بی اشک مانده ایم....

بغض تبر زده بر وجود ما و ما بی حس مانده ایم....

شاید که لبخند دزدیده شده که سرما زده مانده ایم...

*****

کسی گوشه نشین شده است  

زانو بغل گرفته

نفس، غم زده 

صحرا،ماتم زده

یکی اینجا از گور برخاسته است... مرده ای بیش نیست

شایدم زنده بگورش کرده،نفس

وسط این هیاهو یادش امد مردنش را...

و مرده زنده شده است

قاتلش منم یا که دیگری؟

چه کنم ؟

بغل کنمش یا که دوباره اسیر خاک کنم‌..

دل بسوزم یا که  رها کنم...

گریه کنم یا که چشم بپوشم..

فریاد بزنم یا که لال شوم...

چه کنم با منی که زامبی شده...

چه کنم؟

چه کنم؟

 

 

 

خفه کردنمون

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/27 00:01 ·

ولی
توی این زندگی

و این دنیا

به ما زنا

خیلی ظلم شده

انقدی که دهن باز نکرده زدن توی دهنمون

انقدی که گفتن هیسسس

که لال شدیم

زخم شدیم

عفونت کردیم

و مردیم

حسش کنید

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/26 21:55 ·

خدا رو تو چی میبینین...

من خدا رو تو  لبخند بعد گریه میبینم‌..

توی  دیدن مهرسام بعد یه افسردگی ...

توی کوچک‌ترین حال خوب بعد حال بعدث های از پا درار...

توی  بودن عزیزام...

توی صدای بارون...

توی برگ سبز درخت های توی حیاط‌..‌.

توی ستاره های شب تار...

توی خنک های دم صبح ...

توی اجی جون گفتن ها...

خدا همه جا هست... من همه جا حسش میکنم

نمیدونم چطوری نشون بدم ....بگم خدا  رو توی ثانیه ها ببینین... خدا توی ریز ریز زندگیتون پیدا کنین... بعد  میبینین خدا توی بزرگ ترین گرفتاری ها خودش رو نشون میده... هست و خواهد بود...

اون هست شما نیستین... عشق به خود خدا...

 

 

 

 

 

تنها  قسمت و متن قشنگی که توی این همه فیلسوف و متفکر و روانشناس توی این رشته دیدم..
توی کتاب  رواشناسی  دین میگه سرانو میرفته برای  مصاحبه  با یونگ به خونه اش..
سر در خونه یونگ  نوشته بوده=
«چه بخوانی چه‌نخوانی خدا حاضر است»

منکه خوشم اومد شما رو نمیدونم..

شماهم تنهایین؟

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/13 19:03 ·

 دلم گرفته بی دلیل دلم میخواد گریه کنم..

رفتم روی مخاطبینم دیدم اینهمه شماره تارم اما کسی نیست زنگ بزنم بهش....

هیچکی رو ندارم که یه دفعه زنگ بزنم شروع کنم به چرند گفتن و اون باهام  همدل بشه...

 فهمیدم من تنهام...

یه ادم تنها که کلی دورش شلوغه...

بیشتر دلم گرفت...

ادمایی که وقت میزاشتم براشون  الان.....

کار دارن بهم سر میزنن...

هعیییییی

کسی نیست واقعا دوستمون داشته باشه...

مردم یا دارم میمیرم...

شایدم سوختم...

نکنه خون ریزی مغزی کردم...

باز یکی اینجا تنها شده...

نفسه؟

میدونین نفس صحرا شده...

صحرا هم خشکه...

صحرا اسمش قشنگه وگرنه ادما کوه و دشت و دریا دوست دارن...

صحرا ها تنها هستن...

نفس صحرا شده  خاک...

لعنتی گریه تو دلی نکن وسط این بزن بکوب...

فدا سرت غمی ولی میخندی...

صحرا طوفانی شده...

نفسم میمیره وسط این طوفان..

کشتنش و صحرا خاکش میکنه...

هه عذاب وجدان دارن...

نمیدونن  که...

من

خیلی وقته مردم...

 

 

برای لبخندخدا هم شده لبخند بزن صحرا جانی که نفس منو بغل کردی... نفس زیر خاک من

 

ول شدم...

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/07 22:04 ·

ول شدم...

راسته که میگن درد روح از  جسم بیشتره...

هه...

دلم گرمه خداست ...

میدونم اون ولم نمیکنه...

وگرنه الان خیلی درد دارم جسمی روحی روانی...

 

یکی ته دلم  گریه میکنه...

چه کنم با غمش...

لعنتی انگار سوخته...

 

میدونم کینه میشه...

 

کدومی؟

Nafas sahra Nafas sahra Nafas sahra · 1403/03/02 05:05 ·

ملاک چهره نیست...حالا یه سری ها همون اپل به دل میشینن درست...

ولی...

دیدی یه نفر میبینی دفعه اول بدون شناخت... 

حس خوبی بهش نداری و حس میکنی چهره طرف کریهه اس...

فقط کافیه یه نفر بیاد خوبشو بگه..

حاضرقسم بخورم چهره اشو دوباره ببینی کریهه که نیس هیچ... بلکه به نظرت دلنشین میاد...

ما در درجه اول ادم چشمی هستیم و بعدی شنوایی...

بلد نیستیم ادم دلی باشیم...

عادتمونه قضاوت... کاریش هم نمیشه کرد...

Sahra:
مهم نیس

خسته تر از اونم منتظر بمونم

حوصله تلاش برا ساختن ندارم

ته ته دلم اونجا که میخوام بیشتر خودمو بشناسم یه حسی دارم مثل مرگ...
شاید هم مردم...
یا نزدیکه  که برم

دلبسته این دنیا نیستم

و نمیخوام بمونم

فقط میخوام این چند وقت رو شاد باشم حالا چه ۱ روز چه ۱ دهه چه ۱قرن